شهرستان نهبندان
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
شهرستان نهبندان یکی از سه شهرستان استان خراسان جنوبی واقع در شرق ایران است.
جمعیت شهرستان نهبندان ۴۰.۰۱۰ نفر است و ۲ بخش و ۵ دهستان دارد. در مورد وجه تسمیه نهبندان این نظریه وجود دارد که نه یا نیه در فارسی به معنی شهر میباشد. مؤلف تاریخ بیهق مینویسد: (نیه به زبان پهلوی بنا بود ونیشابور یعنی بنای شاهپور اما در لغت نه و نیه به معنای شهر است که عربان مدینه و بلدش خوانند.) در گذشته بیشتر تواریخ از این سرزمین به همان نام نه یا نیه یاد کردهاند و احتمالاً از قرن هفتم به بعد نهبندان نامیده شدهاست. علت این نامگذاری این بوده که قریه بندان در 75 کیلومتری شرق نه به صورت زندان حاکم سیستان در آمده و ظاهراً شهرت این زندان به همه جا رسیده و زمانی که از نه سخن به میان میآمده(نه بندان) معرف خوبی برای آن بودهاست. در جایی از تاریخ سیستان آمده که: (نه از شهرکهای سیستان و بر سرحد قهستان واقع بوده و امروز قصبهای است و نه و بندان در عرض یکدیگر و نزدیک به هماند.) از زندگی مردم پیش از تاریخ در اطراف دشت لوت و نواحی شرق ایران اطلاعات بسیار ناچیزی در دست میباشد و درباره این نواحی و در دوران هخامنشی منبع زیاد وجود ندارد. ایزودور خاراکسی به (نه) در زمان اسکندر مقدونی اشاره میکند. از اظهارات وی چنین استباط میشود که نه واقع در حاشیه شرقی دشت لوت شهر مهمی بودهاست. سرپرسی سایکس مینویسد: (نه که ایزودور خاراکسی آن را نیه ضبط کرده بدون تردید از نقاط خیلی قدیمی و پراهیمتی بوده که در میان جاده مستقیمی واقع شده که از بندرعباس به خراسان امتداد داشته واولین معمورهای است که از نرماشیر به این طرف در آن زراعت میشود.) همچنین راهی از خبیص به نهبندان، هرات، مرو و خوارزم منتهی میگشتهاست و قریه نه یا نهبندان در طول راه شرقی اهمیت بسزایی داشتهاست. چه نه در زمان ساسانیان شهر بزرگی به نام نیه بودهاست. حمدالله مستوفی در نزههالقلوب نه را از اقلیم سوم بر میشمارد که آن را اردشیر بابکان ساختهاست.وی میگوید: (چون اردشیر در مفازه شهر نه بساخت، شاپور بن اردشیر خراسان بود از پدر آن شهر را درخواست کرد و او مضایقه نمود و شاپور را غیرت آمد و آنجا «نیشابور» تجدید عمارت کرد نه شاپور نام نهاد.) پس ازاسلام نیز جغرافیدانان و سیاحان متعددی در آثار و نوشتههای خود از (نه) نام بردهاند. ابنحوقل در کتاب صورهالارض از زرنج، کنش، (نه)، قرنین، فراه، خواش و ... نام برده، همچنین فاصله نه تا فراه را یک منزل بزرگ میشمارد. در کتاب تاریخ سیستان نیز در موارد زیادی از (نه) نام برده شدهاست. سایر منابعی که به نوعی از (نه) نام بردهاند عبارتاند از: حدودالعالم، طبقات ناصری، انجمنآراء، فرهنگ آنندراج، تاریخ یعقوبی، احیاء الملوک و طبقات ناصری. تا اواخر قرن دهم هجری نه یا نهبندان به صورت مرکز ایالتی و زیر سلطه حاکمان سیستان بوده و والیانی که از آنان تحت عنوان (ملوک نه) نام برده شده بر این ناحیه حکومت میکردهاند. پس از آن یعنی از زمان حکومت صفویه با قدرت گرفتن امرای قاین در بیرجند، نهبندان زیر نظر ایشان اداره میشده و نایبالحکومهای از سوی آنان بر منطقه حکومت میکردهاست. منبع : WWW.Birjandmiras.ir
[ویرایش] بخشها
- مرکزی (دارای ۳ دهستان):
مرکز بخش: شهر نهبندان (که تنها شهر تابعه این بخش نیز هست).
- شوسف (دارای ۲ دهستان):
مرکز بخش: شهر شوسف (که تنها شهر تابعه این بخش نیز هست). دهك عربخانه
[ویرایش] منبع
اطلس گیتاشناسی استانهای ایران، تهران ۱۳۸۳، ص.۱۰۳. عربخانه از توابع نهمنطقه عربخانه در جنوب بيرجند كيلومتر 130 جاده زاهدان و در شمال نهبندان قرار دارد كه از شرق به كشور افغانستان و از غرب به كوير و از شمال به سربيشه و از جنوب به بخش شوسف منتهي مي شود و امروز از نظر تقسيمات كشوري از مناطق پر جمعيت بخش شوسف شهرستان نهبندان به شمار مي رود.
بر خلاف نويسندگان فرهنگ جغرافيايي ، شمار آباديهاي آن از مرز 400پارچه آبادي هم در مي گذرد و جمعيت آن نيزبا وجود مهاجرت هاي بسياري كه به شهرهايي چون تهران ، مشهد ، كرمان ، بيرجند و ... صورت گرفته ، باز هم چشمگير است. پيشه اصلي مردم آن ديار دامپروري و كشاورزي است كه به جهت عدم الگوي صحيح و خشكسالي هاي پياپي سخت مورد تهديد قرار گرفته است. قالي بافي و گليم و پلاس و جاجيم از شمار هنرهاي دستي محل است و عمده محصولات كشاورزي غلات است و ميوه هاي متنوعي چون انار ، زردآلو ، انگور و ...نيز بدست مي آيد.
مقبره هاي متبرك امامزاده سيدعلي و سيدالحسين و شيخ صالح كه هر ساله زايران بسياري دارند ، در اين منطقه واقع است كه از اين امامزاده ها كرامات و بزرگواريهايي صادر شده است كه زبانزد اهل محل است.
منطقه عربخانه از حيث منابع زير زميني داراي استعدادهاي بالقوه و بالفعلي است كه متاسفانه از اين قابليتها فقط اندكي شناسايي شده و بالفعل در آمده از جمله اينها ، معدن مس قلعه زري و چندين معدن منيزيم. اميدواريم در آينده نه چندان دور شاهد بالفعل شدن استعدادهاي بالقوه باشيم.
بنا بر قول تاريخنويسان عهد نادر ، زمان اوليه مهاجرت قوم عرب بدين ديار ، به روزگار نادر شاه مي رسد ، بنا بر ملاحظاتي اين قول چندان مستند نمي نمايد و قابل اعتماد نيست.
1-دليل نخست بر رد قول فوق كهنگي زبان مردم اين ناحيه است، چه در دايره واژگاني آنان واژه هاي بسيار كهنه اي يافت مي شود كه امروزه در قاموس زبان خوزستاني ها كاربرد ندارد و حتي در نزد اعراب ديگر نيز اين سري واژه ها تنها در فرهنگ ها قابل رؤيت است و همچنين اين واژه ها از لغات پر كاربرد نهج البلاغهو شاعران جنوب عراق چون دعبل خراعي است. از ذكر فهرست و سياهه اي از اين لغات فعلا در مي گذريمو آنها را به مقاله اي تخصصي كه در اين زمينه چاپ خواهد شد وا مي گذاريم.
2-وقوع قلاع بسيار قديمي كه قدمت تاريخي آنها به بيش از چند صد سال قبل از نادرشاه مي رسد، درستي قول فوق الذكر را مورد شك قرار مي دهد.
3-عدم خويشاوندي و شباهت چشمگير بين گويشهاي زباني اين ديار با اعراب خوزستان.
4-چون در تاريخ مواردي سراغ داريم كه هرگاه مردمي از ناحيه هاي به ناحيه ديگر هجرت كرد اند نام آن محلها را نيز با خود برده اند و در محل جديد گذاشته اند ، از جمله زردشتيان ايران كه ب هندوستان رفته اند چنين كرده اند ، وجود نامهاي مكاني چون عاقول و بورغان كه تداعي گر مكانهايي چون دير عاقول بصره و بورغان شمال كويت است مي تواند دليلي بر خاستگاه اوليه اين قوم باشد.
5-تاريخدانان بزرگي چون دكتر شهيدي و ديگران عقيده دارند كه اعراب اين ناحيه جزو طوايف اوليه اعرابي هستند كه همراه فاتحان و غازيان اسلام براي سركوبي شورشها بوميان به خراسان بزرگ و سيستان مهاجرت كردندكه اكثر اين طوايف هويت خويش را از دست داده اند و مستحيل شدند اما اعراب به جهت قرار گرفتن در موقعيت جغرافيايي خاص قادر به حفظ زبان اصلي خويش به صورت شكسته و بسته شدند.
6-تاريخ شفاهي مردم نيز بيانگر قدمت تاريخي بيش از دوره نادر براي مردم اين ناحيه است
سعيد جمالي