حام
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
حام. نام يکي از سه پسر نوح است که جد امجد قبطيان و بربريان وسودانيان ميباشد. (سمعاني ورق 6). پسر نوح و پدر سياهان باشد که هندو گويند و حبش خوانند و او را دو پسر بود. (مجمل التواري خوالقصص ص901). ابن بلخي گويد: و بعضي از اهل تواريخ ميگويندکيومرث بعد از نوح بوده است و نسب او چنين ميگويند: حامبن يافثبن نوح و در نسب او " کيومرث " اختلاف است. (فارسنامه ابن بلخي ص62).رجوع به تاريخ گزيده ص12 و 62 و 72 شود. ابوالسودان که گويند پدر سياهپوستانست و او را چهار پسر بوده: کوش‚ مصرايم‚ فوط‚کنعان. (قاموس مقدس). بابليها را تورية از اعقاب حام دانسته. (ايرانباستان ص03). صاحب حبيبالسير گويد (ج1 ص): حام بقول فرقهاي از علماي اسلام در سلک انبياي عظام انتظام داشت و نوح در زمانتقسيم ربع مسکون ديار مغرب و زنج و حبشه و هند و سند و اراضي سودان را به حام تفويض کرد و حام بدان مقام شتافته حق سبحانه وتعالي او را نه پسر کرامت فرمود: هند‚ سند‚ زنج‚ نوبه‚ کنعان (؟)‚کوش‚ قبط‚ بربر و حبش. در سبب تغير لون ذريات وي وجوه متعددهگفتهاند‚ ازجمله آنکه روزي نوح (ع) در خواب بود و عورتش مينمودحام بر آن بگذشت و نپوشيد و بعقيده صاحب تاريخ گزيده بخنديد‚ و اين سوء ادب موجب آن شد که رنگ اولاد او سواد پيدا کرد و پيغمبري ازنسلش منقطع گرديد. و وجهي ديگر آنکه نوح عليهالسلام در کشتي اولاد و اتباع خود را از مباشرت نسوان منع کرد و حام مخالفت فرموده پدرجايز دانسته و با منکوحه خويش نزديکي کرد‚ و نوح عليهالسلام بر اينواقعه مطلع شده و دعا کرد: اللهم غير نطفته. و تير اين مسئلت به هدف اجابت رسيده اولاد حام سياهفام متولد شدند. نقل است که چون ذريت حام بسيار شدند به تقدير ايزدي هر فرقهاي به لغتي تکلم کردند لاجرم از صحبت يکديگر متفرق شده هر گروهي بطرفي رفتند و به تعميرموضعي پرداختند - انتهي. نام پسر سوم حضرت نوح (ع) است نظر بهروايت کتب عبراني وقتي آن حضرت عريان بخواب رفته بود گذر حام به آنجا افتاد و پدر را در همان حال گذاشته گذشت‚ بعدا دو پسر ديگر اوسام و يافث بدانجا آمده بدن پدر را مستور ساختند چون نبيا& از خواب بيدار گرديد در حق نخستين‚ دعاي بد و درباره دو ديگر دعاي نيک کرد‚ در اثر همين نفرين و دعا روي حام و تمام نژاد او سياه و محکوم بهبردگي نژاد سفيد گشتند. اما روي آن دو برادر و ذريه آنان سفيد ماند.حام را سه پسر موسوم به کنعان‚ کوش و قوط بود. گويند اقوام: قبط‚حبش‚ سودان و بربر از نسل و نژاد اينان بوجود آمدهاند‚ متاخران ونسابان و علماي لسان نيز طوايف و اقوام قبط و حبش را اقوام حاميهناميدهاند و برخي از دانشمندان بربريان را نيز به اين زمره درآوردهاند. زبانهاي حامي با السنه سامي بيت ناسب نيستند ولي تناسبشان به اندازه تناسب موجوده در بين انواع خود السنه ساميه نميباشد يعني در درجه دوم است. پارهاي از مورخان اسلام مردم فينيقيه را هم از نژاد حام ميدانند ولي دانشمندان زبانشناس با اينقول توافق ندارند و اقوام نامبرده را از نژاد سامي ميشمارند. (قاموسالاعلام) لا
بيباک و بدخويي که نداني بگاه خشم
نه نوح را ز سام و نه مر سام را ز حام.
ناصرخسرو.
بيرحمي و درشت که از دستبند تو
نه نيک سام رست و نه بد حام بيرحام.
ناصرخسرو.
کوس جلالش بشرق و غرب بجنبيد
شکر نوالش ز سام و حام برآمد.
خاقاني.
تو جهان خود چو نوح مشکن از آنک
سام بر خيل حام پيروز است.
خاقاني.
و نيز رجوع به ديوان ناصرخسرو ص 162‚ 892‚ 904 و سبکشناسي
ج1 ص993 و رجوع به تاريخالحکماء قفطي ص071‚091 و عقدالفريد
ج1 ص533 و ج3 ص852 و ج7 ص63 و 172 و عيون الاخبار ج3ص09 و 031 و التفهيم ص591 و مجمل التواريخ والقصص ص89 و 301 و 601-901 و 481‚ 681‚ 781 و حبط >1< ج1 ص962 شود.|| بنوحام; بطني از خثعم. )صبح الاعشي ج1 ص033(.